اشکانیان | ||||
امپراتوری پارت | ||||
|
||||
قلمرو امپراتوری اشکانی در ۱ میلادی | ||||
پایتخت | ارشاک, صددروازه, تیسفون، هگمتانه, شوش, نسا, آمل | |||
زبان(ها) | پارتی میانه | |||
دین | زردشتی | |||
دولت | شاهنشاهی | |||
بنیانگذار | ارشک | |||
قانونگذار | فئودال، سلطنتی، فدرال | |||
تاریخچه | ||||
- تاسیس | ۲۷۴ پیش از میلاد | |||
- فروپاشی | ۲۲۴ میلادی | |||
یکا پول | درهم |
شاهنشاهی اشکانیان (۲۵۰ پ.م. ۲۲۴ م.) که با نام امپراتوری پارتها نیز شناخته میشود، یکی از قدرتهای سیاسی و فرهنگی ایرانی در ایرانزمین بود[۱] که به نام موسس و بنیانگذار آن، اشک نامیده شد.[۲] این امپراتوری در قرن ۳ پیش از میلاد توسط اشک رهبر قبیله پرنی پس از فتح ساتراپ پارت در شمال شرقی ایران تاسیس گردید.[۳] وی سپس علیه سلوکیان قیام کرد. مهرداد یکم (۱۷۱–۱۳۸ پ.م) با تصرف مناطق ماد و بینالنهرین، قلمرو اشکانی را تا حد زیادی گسترش داد. پهناوری دولت اشکانی در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس را شامل میشد. به دلیل قرار گرفتن جاده ابریشم در گستره حکومت اشکانی و قرار گرفتن مسیر تجاری بین امپراتوری روم و حوزه مدیترانه و امپراتوری هان در چین، این امپراتوری به مرکزی برای تجارت تبدیل شد.
اشکانیان از تیره ایرانی پرنی و شاخهای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای محدوده شرق دریای خزر بودند، آنان از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی بود، برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبههای داریوش پَرثَوَه آمدهاست که به زبان پارتی، پهلوی میشود. چون پارتیان از اهل ایالت پَهلَه بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز میتوان خواند. ایالت پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای مازندران و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود میشد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای مازندران، آمل میزیستند، در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده، در ناحیه خراسان مسکن گزیدند. آمل در آن زمان پایتخت اقلیمی اشکانیان بود.
در عهد اشکانی جنگهای ایران و روم آغاز شد. حاصل عمده فرمانروایی اشکانیان، رهایی کشورایران از سلطهٔ همه جانبهٔ یونانی که هدف نابودی ایران گرائی را در سر میپروراند و حفظ تمدن ایران از تهاجمات ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، حفظ تمامیت ایران در مقابل تجاوز خزنده روم به جانب شرق بود. در هر سه مورد، مساعی آنان اهمیت قابل ملاحظهای برای تاریخ ایران داشت. جنگ های فرساینده با روم عامل عمدهای در ایجاد ناخرسندیهایی شد که بین طبقات جامعه حاصل میشد.
نظام ملوک الطوایفی (استان مداری) که اسباب فقدان تمرکز در قدرت بود، اختلافات خانوادگی که همین عدم تمرکز آن را مخاطره آمیزتر میکرد و نفرت و مخالفت موبدان زرتشتی که سیاست تسامح و اغماض دینی (یا به عبارت صحیح تر نفرت و مخالفت مغان با سیاست آزادی دینی اشکانیان که متضاد با انحصار طلبی ایشان بود) اشکانیان را به نظر مخالفت مینگریستند، از عوامل انحطاط دولت اشکانیان شد.
حکومت اشکانی در اثر اختلافات داخلی و جنگهای خارجی در مدت حدود پنج قرن در شرق و غرب به تدریج ضعیف شدند و سرانجام به دست اردشیر مغ اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.
اشکانیان به یاری و پشتیبانی بزرگانی که مانند خود آنها از تیرهٔ ایرانی شمالی داهه بودند، با سربازگیری و لشکرکشی، نخست بر بخش پارت چیره شدند و پس از آن به گشودن سراسر ایران پرداختند و دولت ایرانی تازهای به وجود آوردند و باز هم آداب و آیین هخامنشی و ایرانی را رواج دادند. قدرت نخست از غرب و جنوبغربی به سوی شمال کشور، جابجا شد و مردم آنجا (شمالشرق) صفات ایرانی را پاکتر نگه داشته بودند. بنابر این دولت اشکانی با وجود رنگ یونانی اندکی که داشت، از دیدگاه ایرانی بودن حتی پاکتر از دولت هخامنشی بود.[۴]
تاریخ ایران | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
دوران باستان | |||||||
نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م. | |||||||
ایلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پ.م. | |||||||
منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پ.م. | |||||||
شاهنشاهی | |||||||
ماد ۶۷۸–۵۵۰ پ.م. | |||||||
(سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پ.م.) | |||||||
هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پ.م. | |||||||
سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پ.م. | |||||||
اشکانیان ۲۴۷ پ.م.–۲۲۴ پس از میلاد | |||||||
ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱ | |||||||
سدههای میانه | |||||||
امویان ۶۶۱–۷۵۰ | |||||||
خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸ | |||||||
زیاریان ۹۲۸–۱۰۴۳ |
صفاریان ۸۶۷–۱۰۰۲ |
||||||
آل بویه ۹۳۴–۱۰۵۵ |
سامانیان ۸۷۵–۹۹۹ |
||||||
غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶ | |||||||
سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴ | |||||||
خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱ | |||||||
ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵ | |||||||
چوپانیان ۱۳۳۵–۱۳۵۷ |
مظفریان ۱۳۳۵–۱۳۹۳ |
||||||
جلایریان ۱۳۳۶–۱۴۳۲ |
سربداران ۱۳۳۷–۱۳۷۶ |
||||||
تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵ | |||||||
قراقویونلو ۱۴۰۶–۱۴۶۸ |
تیموریان ۱۴۰۵–۱۵۰۷ |
||||||
آققویونلو ۱۴۶۸–۱۵۰۸ |
|||||||
معاصر اولیه | |||||||
صفویان ۱۵۰۱–۱۷۳۶ | |||||||
افشاریان ۱۷۳۶–۱۷۴۷ | |||||||
زندیان ۱۷۶۰–۱۷۹۴ |
افشاریان ۱۷۴۷–۱۷۹۶ |
||||||
قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵ | |||||||
معاصر | |||||||
دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹ | |||||||
دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰ | |||||||
جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز | |||||||
ساسانیان![]() ایرانشهر |
|||||
|
|||||
|
|||||
نقشه حکومت ساسانیان از پررنگ به کمرنگ: مرزهای سنتی، مناطق مورد مناقشه و قلمرو ضمیمه شده | |||||
پایتخت | تیسفون، استخر، بیشاپور، همدان، شوشتر(زمستانی) | ||||
زبان(ها) | زبان پهلوی[۱] | ||||
دین | مزدیسنا (دین رسمی), مسیحیت، یهودیت، کیش مزدکی، مانوی، بوداییگری | ||||
دولت | شاهنشاهی | ||||
شاهنشاه | |||||
- ۲۲۴-۲۴۱/۴۲ | اردشیر بابکان (نخستین) | ||||
- ۶۳۲-۶۵۱ | یزدگرد سوم (واپسین) | ||||
تاریخچه | |||||
- تأسیس | ۲۲۴ | ||||
- اشغال ایران به دست عربها | ۶۵۱ میلادی | ||||
جمعیت | |||||
- حدود ۶۲۱ | ۳۱٬۷۰۰٬۰۰۰ |
شاهنشاهی ساسانی و یا ساسانیان نام دودمانی ایرانی است که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی (۴۲۷ سال) بر ایران فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت: مقدس، و خشتره: شهریار)[۲] بنا کرد. دودمان ساسانی آخرین دودمان پیش از دوره اسلامی در ایران بودند. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از استان پارس بود،[۳] بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران (به پهلوی کتیبهای
) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی آوردند[۴]. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.
جامعه ساسانی به صورت طبقاتی اداره میشد. جامعه به چهار طبقه موبدان - جنگاوران - دبیران و پیشه وران تقسیم میشد.[۵] دین رسمی نیز زرتشتی بود و اوستا و زند منابع اصلی حقوقی و دینی حکومتی محسوب میشدند.[۶]
آریا (سانسکریت: آ-ریا āˊrya، ایرانی باستانی: اَریا arya، پارسی باستانی: اَرییا ariya، اوستایی: اَیرییا airiia)،[۱] نامی است که به مهاجران هندواروپایی زبان که در طول هزاره دوم پ. م به فلات ایران و شبه قاره هند کوچ کردهاند، داده شده است. صورت اضافی جمع این واژه به صورت «آریانام» منشا نام کشور ایران است.[۲]
در دورههای گذشته چنین پنداشته میشد که سنسکریت نیای همه زبانهای هندواروپایی و هندوستان میهن اصلی اقوامی بوده است که به این زبان سخن می گفتهاند. از این رو، نام آریایی را بر تمام این اقوام اطلاق گردید. بعدها با نادرست دانستن این نظریه، این اصطلاح متروک شد. در سده حاضر با ظهور فاشیسم این اصطلاح در آلمان برای مدتی معمول گردید و با اطلاق آن بر اقوام ژرمنی، به آن رنگ نژادپرستانه زده شد. اکنون اصطلاح آریایی تنها برای اقوام هند و ایرانی که خویشتن را خود به این نام میخواندند، به کار میرود.[۳]
در ۱۸۵۸ م آدولف پیکتت مدعی شد که این کلمه با نام سرزمین ایرلند در ارتباط است. او همچنین aire، «آزاده»، خواه از طبقه اشراف و خواه از مردمان عادی و aircach از «طبقه اشراف» و «رهبر» در زبان ایرلندی را با اریه مربوط دانست، اما میان این کلمات و واژه آریایی ارتباطی وجود ندارد.[۴]